«خانهای برای همه» منتشر شد/روایت بدون اغراق زندگی یکمعلم
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۱۸۱۰۰
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «خانهای برای همه»؛ خاطرات و روایت زندگی منصوره مقدسیان، به قلم مرضیه ذاکری بهتازگی توسط انتشارات راه یار چاپ و روانه بازار نشر شده است.
تحقیق مطالب اینکتاب بهعهده مرضیه ذاکری و صدیقه هنرور بوده و تدوین آن نیز توسط مرضیه ذاکری انجام شده است.
«از خود دانستن» چیست؟ با پیوند با خدا، «خود» انسان متفاوت میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با «بزرگ شدن خود»، مرزهای خانه انسان نیز تغییر میکند و خانه بزرگ میشود. نه اینکه دیوارهای خانه حرکت کنند و خانه وسیع شود، بلکه چون دل وسیع شده، خانه هم برای دیگران جا دارد. خانه میشود خانه امید آدمها. اینها که گفتیم، تنها چند کلمه سخت نیست که در ذهنها و خیال بافی های کنار هم قرار بگیرند و دنیایی دست نیافتنی بسازند. اشتباه نکنیم! فقط کعبه نیست که خدا در قرآن آن را خانه مردم نامیده یا فقط درِ خانه ائمه (ع) روی همه مردم و همه بی پناهان باز نبوده است، این چیزها میشود در دنیای آدمهای معمولی هم اتفاق بیفتد. داستان خانه خانم منصوره مقدسیان در این کتاب، از این دست خانه هاست که خانهاش شده «خانه ای برای همه». مادر هم در این خانه، مادری برای همه است؛ مادری فراگیر و دلسوز که اگر پول هم نمیداشت، بیاعتنا نبودنش به دیگران، بالاخره جوری خودش را نمایان میکرد. اصلاً «مادری» الگوی خوبی است برای رهبری اجتماعی در محله یا فامیل یا حتی جامعة بزرگ. خانم منصوره مقدسیان در ظاهر کار خیلی خاصی نمیکند؛ اما ظرافتهای درک او از دیگران، باعث شده ظرفیت آدمها را خوب بشناسد و متناسب با هرکدام جوری دستگیری کند. اینها به این معنی نیست که کار او نمونهای بی نقص است و مو لای درز کارش نمیرود، نه. اینها به این معناست که چقدر وقتی مادری بخواهد مادری کند، میتواند رهبری اجتماعی بکند و پیوندهای اجتماعی را تقویت کند و چقدر از این دست مادرها دوروبرمان داریم و قدر نمیدانیم که همین نمونهها، اکسیری هستند برای دنیای تنها شده و آدمهای بی کس وکار شده این جهان مدرن.
خلاصه اینکه این آدمها خاص نبودهاند، بلکه خاص شدهاند؛ فقط اراده کردهاند که خودشان را بزرگ کنند و جا پیدا شده برای بقیه. این آدمها نمونههای خوبی هستند که سر دست بگیریمشان و وقتی میخواهیم از سبک زندگی اسلامی بگوییم، برای عینی شدن صحبتهای مان و برای نشان دادن شدنی بودن این سبک از زندگی، معرفی شأن کنیم. اغراق هم لازم نیست. کافی است زندگی آنها را همانطور که بوده، روایت کنیم. همین روایت بدون اغراق و سانسور جذاب است و دل مخاطب را با خودش همراه میکند؛ چرا که نزدیک به فطرت است. از این دست مادرها و از این دست خانهها، هم در شهر پیدا میشود و هم در روستا. هم پولدارش هست و هم تنگدستِ گشاده دستش. میتوانیم پیدا و روایتشان کنیم. میشود غیر از اینکه چراغ بگیریم و دنبالشان بگردیم و پیدا کنی مشان برای روایت، امتحان هم بکنیم. خیلی خوب است بزرگ شدنها و بزرگ شدن خانهها.
بعد از انتشار کتاب «خانم مربی»، روایت زندگی خانم سعیده صدیق زاده توسط انتشارات راه یار، مخاطبان از بخشهایی از کتاب استقبال کردند که راوی بسیار تحت تأثیر تربیت مادرش بوده است. مادر ایشان، خانم منصوره مقدسیان را بعد از چاپ این کتاب پیدا کردیم. «خانه ای برای همه» حاصل روایت فرزندان، نوهها، شاگردان، آشنایان و همسایههای منصوره مقدسیان است.»
اینکتاب با ۲۱۶ صفحه، شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۶۵ هزار تومان عرضه شده است.
کد خبر 5644146 فاطمه میرزا جعفریمنبع: مهر
کلیدواژه: معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی انتشارات راه یار کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب تازه های نشر سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران درگذشت چهره ها انتشارات شهید کاظمی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ترجمه شهرداری تهران انتشارات روایت فتح موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران دکه نشریات شاهنامه انقلاب اسلامی ایران خانه ای برای همه آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۱۸۱۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دنیای مد به روایت «حسنا و ملکههای رنگی»
کتاب «حسنا و ملکههای رنگی» به قلم نسیبه استکی با توجه به یکی از دغدغههای روز نوجوانان از سوی نشر جمکران منتشر شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در سالهای اخیر، مهمان تازهای به جمع بحرانهای نوجوانی اضافه شده است؛ مهمانی که روی مصرف بیجا و ریخت و پاش زیاد اصرار میکند و هرچه از در بیرونش میکنیم باز از پنجره برمیگردد. تجملگرایی و پرداختن به امیال، مهمان تازه و البته ناخوانده نوجوانهای ماست.
کتاب «حسنا و ملکههای رنگی» به قلم نسیبه استکی که به تازگی از سوی انتشارات جمکران به چاپ رسیده، با دغدغه پرداختن به همین موضوع نوشته شده است. در معرفی این اثر آمده است: «حسنا و ملکههای رنگی»، دنیایی را که نوجوان ما فکر میکند، ایدهآل است نشانش میدهد و ذره ذره طعم بودن در این دنیا را به او میچشاند. دنیایی که در آن همه چیز حتی پلهها، صندلی و دیوارها برق میزنند. هزاران کمد لباس نو وجود دارد و فقط اگر سری به یکی از کمد جواهرات ملکه بزنیم دهانمان باز میماند. اما واقعاً درون این دنیای پرزرق و برق همه چیز همین قدر بی عیب و نقص است؟!
«حسنا» که شخصیت اصلی داستان ماست، آیا میتواند بیترس از حیلههای ملکه و فکر دلتنگی خانوادهاش اینجا بماند؟! اصلاً شاید حسنا هم ملکه شود و در این دنیای قشنگ، قصری برای خودش بسازد، شاید هم اسیر این چیزها نشود و یاد حرفهای پدرش بیفتد که همیشه میگفته «با این چیزها دست و پای ذهنت رو میبندی، ذهنی که بسته شد، دیگه نمیتونه آزادانه رشد کنه».
ورود «شهر شکلها 2» به کتابفروشیهاکتاب «حسنا و ملکههای رنگی» که برای گروه سنی نوجوان نوشته شده، تلاش دارد تا با زبانی شیرین و ورود ماجراهای جذاب به متن داستان، دست مخاطب خود را بگیرد و به یکی از مهمترین دغدغههای نوجوانان امروز پاسخ دهد. دو راهی انتخاب بین علایق شدید وجودمان و ارزشهای درست، محور اصلی کتاب است؛ محوری که خوراک نوجوان امروزی و مهمانهای جدیدش است.
رمان نوجوان «حسنا و ملکههای رنگی» در 172 صفحه و با قیمت 105 هزار تومان به تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران روانه بازار نشر شده است. در بخشی از کتاب میخوانیم:
حسنا همین که میخواست به خانه برگردد، چیزی طلایی روی سنگ جلویش برق زد. حسنا عاشق جواهرات بود، از هر نوعش؛ بدل یا واقعی، انگشتر یا النگو مهم نبود.
یک قدم به جلو برداشت. پایش لیز خورد و نزدیک بود بیفتد توی دریا. باید زود برمیگشت. همین حالا هم بیش از اندازه دیر کرده بود، ولی نمیتوانست بی خیال آن جسم براق شود. دوباره نفس گرفت و سر جایش ایستاد. بعد آهسته به جلو خم شد. همین که نوک دستش با آن شی براق تماس پیدا کرد، سنگ زیر پایش شروع به لرزیدن کرد. لرزید و لرزید و یکدفعه پایین رفت... .
انتهای پیام/